loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 16 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سوال:

سلام

ممنون از سایت خوبتون.من یه پسر 25 ساله ام لیسانسدارم و در حال حاضر عازم خدمت سربازی ام.پارسال خرداد ماه بود که ترم هفتم بودم کهاتفاقی با 1 دختر خانم آشنا شدم چون آشناییمون خیلی قشنگ بود فکر کردم ایشون همون نیمهگمشدمه...قرار شد ازدواج کنیم من برگشتم شهر خودمون ولی بعد از چند ماه همه چیز روبهم زد هنوز هم نفهمیدم چرا بعدش واسم عادی شد ولی الان چند تا مشکل دارم:1_خیلی آرومشدم ساکت.بیحرف قبلا همه منو شاد میدیدن ولی الان همه میگن یه غم خاصی تو چهرته.2_دیگههیچ تمایلی به ازدواج ندارم چون هیچکس به دلم نمیشینه شاید تا الان موارد زیادی روزیر نظر داشتم ولی دریغ از کوچکترین احساسی.من میدونم که اون دختر به درد من نمیخوردچون معایبش رو الان میبینم ولی همش تو این فکرم که اون چند صد کیلومتر دوره دلم واسشپر میکشه نمیدونم ازدواج کرده یا نه و سوالهای زیادی که تو ذهنم میاد..آقای کریمی اینرو هم بگم که من آدم فوق العاده پایبندی به دینم هستم وهیچگونه رابطه بدنی با ایشوننداشتم .آدم بسیار احساسی هستم طوری که حتی با دیدن مناظر غروب یا بارونی یاد لحظاتگذشتم میوفتم.فکرش میکنم که چطور میخوام دوران سربازی رو بگذرونم اذیت میشم البته الان11 ماه از این قضیه گذشته بارها خواستم بهش زنگ بزنم ولی جلوی خودم رو گرفتم پیش مشاورهم رفتم اون اوایل گفت اگه تا 3 ماه بهش زنگ نزنی فراموشش میکنی ولی هر روز که میگذرهانگار داره بدتر میشه استرسم به طور باور نکردنی بالا رفته طوری که روانپزشک 6 جورقرص واسم نوشته....دیگه از همه چیز میترسم نمیدونم چرا.هنوز بعد از این همه مدت منتظرمزنگ بزنه..ولی هیچ خبری نیست با هر آهنگی یاد اون میوفتم پیش 4 تا مشاور رفتم ولی هیچتاثیری نداشت میترسم دیوونه بشم چشام خیسه و بغض تو گلومه تو رو قرآن کمکم کنید چونشما روحانی هستید از همه بهتر درک میکنید ممنونم.


 

جواب:

سلام

فکر می کنم مشکلات شما ناشی از دو چیزه اول:عشق شدید به اون دختر، که سبب شده هیچ کس به دل شما نشینه و بخاطر نرسیدن به اوهمیشه غمگین باشید دوم: توهم بیماری و ترس از اینکه بدتر بشید، که موجب شده کهاسترس شما زیاد بشه

چاره کار شما هم اینه که در مورد عشق به صورتعقلانی عمل کنی تا بتونی بر احساساتت غلبه کنی و عشق رو از خودت دور کنی راهشماینه که با خودت فکر کنی که اخرش به هیچ کجا نمی رسی و بلکه با این عشق اینده اترو از بین می بری چون همین طور می مونی و سنت بالا می ره و از تشکیل زندگی محروممی شی لذا باید یه تصمیم مردونه بگیری که از دلت بیرونش کنی و کلید فراموش کردنشهم اینه که به دلت بقبولونی که از رسیدن بهش نا امید بشه چون تا دلت امیدواره کهبهش برسه نمی تونی از دلت بیرونش کنی همچنین برای فراموش کردنش از مطالب لینک زیرمی تونی استفاده کنی

http://moshaver41.ir/post/category/69

در مرحله بعد برای ازدواج اقدام کن، این کار همبرای فراموش کردن طرفت مفیده و هم سبب می شه زودتر سر و سامون بگیری و ارامش پیداکنی

البته لازمه بگم که نباید انتظار نداشته باشی طرفتفوری به دلت بشینه و دلبسته اش بشی لذا وقتی به خواستگاری دختری می ری با نگاهخریداری به ظاهر و اخلاق و صفات طرفت دقت کن و اگر دیدی شرایطش خوبه و احساس کردی ممکنهبتونی بهش علاقه مند بشی فوری ردش نکن و یه مقدار بیشتر باهاش صحبت کن و اشنا بشوتا شاید به دلت وارد بشه و به عنوان همسر بتونی قبولش کنی و اگر اونو بپسندی بهگونه ای که به دلت افتاد که همسرت بشه همین کافیه چون عشق پایدار بعد ازدواج بادیدن تناسبهای فکری اخلاقی رفتاری ایجاد و با ارتباط زناشویی مستحکم می شه،

در مورد بیماری هم تصور می کنم که خودت دستیدستی خودتو مریض کردی یعنی همین که فکر می کنی مریضی اعصابت به هم می ریزه و استرسسراغت میاد و تدریجا حالت رو به بدتر شدن می ره چون شکست عشقی حد اکثرش اینه کهناراحتی ایجاد می کنه و دلیلی نداره که استرس زا باشه یا اینکه انسان رو به جنونببره

بنابر این اگر به خودت تلقین مریض بودن نکنی و سعیکنی حال و هوات رو عوض کنی و مشغولیتت رو زیاد کنی که وقت فکر کردن نداشته باشی یابه سرگرمی های شادی اور بپردازی حالت بهتر می شه

موفقباشید
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
مطالب پربازدید

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 154
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 284
  • بازدید ماه : 634
  • بازدید سال : 3,110
  • بازدید کلی : 51,197
  • کدهای اختصاصی