سوال:
سلام
من حدود 9 ماه پیش با دختری آشنا شدم بعد از چند ماه که با هم بودیم بهازدواج با اون فکر می کردم ام بهش حرفی نزدم و خیلی بالا و پایین کردم و سعی کردمکه در شرایط مختلف واکنش هاشو بسنجم تا ببینم ایا با من سازگاره یا نه. پس از همهاینا فهمیدم مورد مناسبیه و تقریبا تمام روحیاتمون به هم میخوره. تو این مدت بهم خیلیعلاقمند شدیم و عاشقانه همو دوست داشتیم. موضوع رو باهاش مطرح کردم و اونم قبولکرد. من موضوع رو با خانوادم مطرح کردم و اونا هم بعد از تحقیقاتشون بهم جواب مثبتدادن. این دختر قبل از اشنایی با من با پسری ارتباط تلفنی داشته و به علت اینکهروحیاتشون به هم نمی خورد ارتباطشون قطع کردن.
تو این مدت که با هم بودیم اون پسر مدام بهش زنگ میزد و ابراز علاقه میکرد و می گفت بهم فرصت بده خودمو اثبات کنم من تغییر کردم و میخام بیام خواستگاری.اما اون همش جواب منفی می داد و می گفت من کس دیگه رو دوست دارم. بعد از چند ماهپسره که تو یه شهر دیگه بود اومد پیشش همو دیدن و چند روز موند و هر روز همو میدیدن.بعد از رفتن پسر بهم گفت که به علاقم به تو شک کردم و می خوام فکر کنم و بهخانوادت بگو قضیه منتفی شده. الان یک ماه از این قضیه می گذره. هنوز گاهی بهم زنگمیزنه و یا پیامک میده. من از طریق دوستش تو جریان کاراش هستم. اخرین حرفی ببهدوستش زده اینه که میدونم با امین (من) شرایط و اینده بهتری دارم اما انگار ته دلماون پسر رو دوس دارم. تو این شرایط من چیکار کنم و به نظرتون چه تصمیمی میگیره
جواب:
سلام
بارها گفته ام که عشق برای ازدواج کافی نیست بلکه تناسبهای فکری اعتقادیاخلاقی رفتاری لازمه اون دختر نیاز به راهنمایی داره و باید بهش گفته بشه که عشقرو بر عقل ترجیح نده و کسی رو انتخاب کنه که مناسب تره نه اونی رو که بیشتر دوستداره بخاطر اینکه عشق پایدار مال تناسبها و هماهنگی هایی است که طرفین بعد ازدواجدر دیگری خواهند دید اما اگر مناسب هم نباشند عشقی که قبلا بوده کمرنگ می شه و حتیممکنه از بین بره و به تنفر مبدل بشه
بنا بر این کاری که شما می تونید بکنید اینه که با اون دختر در این زمینهصحبت کنید و کمکش کنید که تصمیم درست رو بگیره که در اینده پشیمون نشه
موفق باشید