loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 10 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سوال:

سلام

من 23 سال سن دارم 3 سال پیش با یه دختر آشناشدم که واقعا همونی بود که میخواستم هم سنش هم پاکیش با هم تو این 3 سال رابطه بدنیهم داشتیم و من خیلی بهش بد کردم تو شرایطی که داشت با مخالفت مامانش روبرو شد اماباز پای من وایستاد اما ماه پیش بخاطر اشتباه من مادرش از کاری که باهم کردیم کاملابا خبر شد و بعد از یک هفته که اون رو دیدم گفت نمیتونیم با هم ازدواج کنیم.اما بهمزنگ میزنه میگه برم ببینمش اما گفت عموی من به پدرم و اون هم به مادرم گفته که من روبرای پسرش نشون کرده ولی خودش راضی نیست اما با من بداخلاقی میکنه و میگه اگه الانخوش رفتاری کنم فردا که نزاستن با تو ازدواج کنم چکار کنم؟من میخوام یه راه حل برایاین مشکل پیدا کنم این ازدواجای خانوادگی دلیل این مشکل شده و عقاید الکی.هفته پیشخانواده اون دختر رابطه من رو با اون قطع کردن و تلفن رو از اون گرفتن ، من حتی اسام اس دادم به مادرشون و با احترام کامل فوت پدرشون رو تسلیت گفتم و هیچ چیزه دیگهای نگفتم توضیح هم دادم چرا تماس نگرفتم و اس ام اس دادم به این دلیل که ترسیدم.  اما ایشون گفتن تسلیتت واسه خودت. تو این 4 سالمادرشون خیلی ما 2 نفر رو دعوا کرده و همش میگه ما با فامیل ازدواج میکنیم یکبار همبه مدت 3 ماه راضی شده بود که ما با هم باشیم و گفت تلفن دستش نمیدم اما به گوشی منزنگ بزن که بخاطر اینکه شب تولد من گوشی مادرش رو ورداشت و با هم تا ساعت 4 حرف زدیمگفت دیگه نمیخوام با هم باشیم. اما مادرشون یک بار هم به خانواده من تلفن نزدن یا درمنزلمون نیامدند خوانواده من هم ففقط بخاطر شرایت الان من میگن نه چون خدمت نرفتم اماکار میکنم 23 سالم یه مغازه کیف و کفش دارم و طراحی هم میکنم و جدیدن میخوام انشااللهتو سال 90 با پدرم هم کار کنم اما من نمیخوام الان ازدواج کنیم فقط یک راه حل میخوامکه این 2 خانواده حداقل مادرم و مادر اون خانم با هم آشناتر بشن تا ما 2 تا با خیالراحت به کارمون برسیم من بخاطر این مشکلات بیخیال دانشگاه هنر تهران شدم و الان ترسماینه که باید برم سربازی نمیدونم چطوری این د خانوده رو راضی کنم او خانم هم نمیتونهبخاطر سن 16 سالگیش چیزی بگه چون مادرشون سر یک بهونه کوچیک میزنتشون من بدنشو دیدمکه کبود شده نمیخوام بخاطر من کتک بخوره


 

جواب:

سلام

تو می گی عموی دختر اونو برای پسرشخواستگاری کرده اما تو چه کرده ای؟ تو کاری کردی که نه تنها بهت اعتماد نمی کنندبلکه کاری کردی که اصلا شک کنند که دخترشون رو برای ازدواج بخوای چون به جای اینکهاز طریق خونواده اونم برای ازدواج اقدام کنی رفتی با خود دختر حتی رابطه بدنی برقرارکردی و بازم اصرار داری که ارتباط رو ادامه بدی خب معلومه که اونا فکر می کنند کهتو قصدت سو استفاده است و اجازه نمی دن که ادامه بدی

ببین اشتباهت تا کجا رسیده که حتی توقع همداری که مادر دختر با مادر تو تماس بگیره اخه پسر خوب تا بحال کی دیده مادر دختربه مادر پسر بگه بیایید دختر منو برای پسرتون بگیرید؟

پس اگر می خوای با دختر ازدواج کنی باید ازاشتباه دست برداری و از راه درست اقدام کنی و به جای اینکه دنبال رابطه با دخترباشی از طریق خونواده اقدام کنی و به مادرت بگی که با مادر دختر تماس بگیره و قرارخواستگاری بذاره

در مورد اینم که گفتی شرایطتش رو نداریعرض می کنم می تونید در خواستگاری اصل ازدواج رو مسلم کنید و بعد که شرایطتت جورشد برای انجام مراسمات اقدام کنید

موفق باشید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
مطالب پربازدید

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 138
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 268
  • بازدید ماه : 618
  • بازدید سال : 3,094
  • بازدید کلی : 51,181
  • کدهای اختصاصی