loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 17 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سوال:

سلام

من دختری هستم که به تازگی وارد 26 سالگی شد ه ام.حدود 10 ساله شایدم بیشتر که مسئله ای منو آزار میده.و اونم اینه که با به پا گذاشتنبه سن بلوغ و اغاز شروع احساس نیاز داشتن به جنس مخالف همیشه این درگیری رو داشتم کهیه نفر منو دوست داشته باشه واز من خوشش بیاد دبیرستان که میرفتم دوستانم از دوست پسرهاشونتعریف می کردن از خواستگارایی که دارند از اینکه دیشب کی بهم زنگ زد وتقاضای دوستیداشت و... نمیتونم بگم دروغ میگفتن چون که تو راه دبیرستان هم هر روز حداقل دو سه نفریمتلک می انداختتن دنبالشون راه می افتادن شماره می داند بهشون اما در این بین من هیچخواهانی نداشتم وبه من میگفتن تو زشتی هم دوستام هم پسرای تو خیابون وشدیدا دلم میشکست درسته شاید اونا مزاحمی بیش نبودند اما این احساس زشت بودن و نادیده گرفتن توسطدیگران در من شکل گرفت به گونه ای که در این سن شدیدا احساس حقارت وتنهایی میکنم بدبختیمن بیشتر اینه که همیشه افراد مناسبی را در ذهن خودم تصور میکردم ومیگفتم این به خواستگاریممی اید حتی دو سه پسر رو هم در سنین مختلف تحصیلی در راه مدرسه می دیدم چون هر روزاز انجا رد می شدم اونها رو مناسب میدیدم و ارزو می کردم کاش ازم خواستگاری کنند ولیدر یغ از یک چراغ سبز ...فقط شاید گاهی نگاهی معمولی می انداختند وبدتر اینکه بعدهافهمیدم یکی از اونها ان زمان متاهل بوده ...خلاصه اینکه با این سن هیچ گاه حتی یک پسرهم از من خوشش نیامده و خواستگارم نبوده هیچ خواستگاری بین در و همسایه هم ندارم...چه کنم با احساس شدید تنهایی و حقارت ... غصه ام اینه که قیافه ام و رفتارم معمولیاست ظاهر اندامی دارم خانواد های بسیار خوب دارم اما احساس می کنم داره آبروم بین فکو فامیل میره چون هیچ کس ادم حسابم نمیکنه و با اینکه رشته خوبی درس خوندم خیلی وقتابه خودکشی فکر می کنم چون تحمل تنهایی رو ندارم ...متاسفانه در روابط دوست دختر همشکست خوردم واز این لحاظ هم مشکل دارم نمیدونم گره کجاس اما از افراد زیادی کمک گرفتهمطالب زیادی خوندم اما بین دوستان دختر هم ارج وقربی ندارم ... راستش مدت کوتاهی استبه صورت کاملا اتفاقی با یه پسر به صورت تلفنی اشنا شدم که تمامی مشکلاتم به جز نداشتنخواستگار رو می دونه در واقع می دونه دختر تنهایی هستم و قصد کمک رو داشته ودر مدتحدود سه ماه هر از گاهی پیامک فلسفی و...می داد تا به زندگی امیدوار باشم شرایط اونهمون شرایطی هستن که من دوس دارم همسرم داشته باشه میگه منو به عنوان یک دوست دوستداره اما من به عنوان شریک زندگی به اون فکر میکنم میدونم ندیده (عکس همدیگر رو دیدیم)نمیشههمسر انتخاب کرد اما من ارزومه اون از من خواستگاری کنه در حالی که اون فک نکنم همچینقصدی داشته باشه خیلی وقتا خواسته ام به طور غیر مستقیم به او بفهمانم نظرش در موردازدواج با من چیه اما بلد نیستم چطوری دوستی هم ندارم که اینکار رو برام انجام بدهاون یکبار قرار شد بیاد شهرمون بعد گفت امکانش نیست ...میدونم چون دوستم نداره و یااونقدر برام ارز ش قایل نمیشه وگرنه تو کره مریخ هم که بودم می یومد دنبالم...اما ازطرفی خیلی تو این چند ماهه با اس زدن وگاه گداری تلفنی صحبت کردن بهم اعتماد به نفسداده جوری که دیگران میگن اخلاقت بهتر شده نسبت به قبل و نسبت به درسم هم انرژی بیشتریگرفتم ...شما کمکم کنین تو این سایتم اسم نوشتم اما میدونم هیچی حل نمیشه اخه چرا همکلاسیامبا قیافه و اخلاق گندشون باید حلقه دستشون باشه اما من.........همچنان حسرت به دل اینکهاونا به من فخر فروشی کنن....چرا خدا اینجوری میکنه گاهی وقتا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیگه تحملندارم...


 

جواب:

سلام

درسته که خدا همه کار ازش برمیاد اما بنا ندارهکه اختیار انسانها رو در این دنیا سلب کنه و با معجزه کارها رو پیش ببره، خدا اینعالم رو خلق کرده و دخترها و پسرها رو هم به تعدادی خلق کرده که بتونن با همازدواج کنند و کسی بی همسر نمونه اما وقتی انسانها با اختیار خودشون سبب می شن کهازدواج سخت و گرون بشه معلومه که پسرای اماده ازدواج کم می شن و طبیعیه که اوندخترایی که احیانا شرایط پایین تری دارند بی همسر بمونن خصوصا که با در معرض دیدقرار گرفتن اندامها و صورتهای زیبا و ارایش کرده در فیلمها و خیابونها و... پسرها هممشکل پسندتر شده اند پس سخت شدن شرایط ازدواج به همراه سخت پسندی پسرها سبب مجردموندن عده ای از دخترها شده و اینم که ربطی به خدا نداره چون خدا باید به تعدادلازم دختر و پسر خلق می کرد که این کار رو کرده و ازدواج رو هم باید اسون می کرد کهکرده، از اون طرف هم برای پیشگیری از تنوع طلب شدن پسرها هم قانون حجاب و پوشیدهبودن زنها رو باید وضع می کرد که کرده، پس دیگه چه کار باید انجام می داد که نداده؟

بنا بر این شما به جای اینکه خدا رو مقصر بدونیباید فرهنگ غلط جامعه در مورد ازدواج و عمل نشدن به دستورات دینی در مثل پوشش وحجاب رو منشاء بی همسر موندن دخترایی مثل خودت بدونی بخاطر اینکه اگر اولا: ازدواجاسون بود و ثانیا: دخترهای زیبا با لباسها و ارایشهای رنگارنگشون چشم پسرها رو پرنمی کردند، دخترایی که شرایط پایین تری دارند هم به راحتی ازدواج می کردند

البته با تمام این تفاصیل من معتقد نیستم کهافرادی مثل شما باید نا امید باشند لذا به نظر من انجام دو کار در زمینه ازدواج بهشما کمک می کنه اول اینکه: از افراد و مراکز همسریاب چه در خارج و چه در اینترنت کمکبگیرید و دوم هم اینکه : اگر خواستگار اومد تا جایی که ممکنه در ملاکهای ترجیحیکوتاه بیایید تا بتونید ازدواج کنید

در مورد اون پسر هم که باهاش دوست هستی عرض میکنم گرچه ارتباط با او برات اثر مثبت داشته اما اگر برای ازدواج جلو نمیاد رهاش کنچون هرچه بیشتر بهش دلبسته بشی وقت رفتنش رنج بیشتری رو تحمل خواهی کرد غیر ازاینکه ممکنه رابطه شما به طرف صحبتها و نگاههای گناه الود کشیده بشه  

موفق باشید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
مطالب پربازدید

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 83
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 213
  • بازدید ماه : 563
  • بازدید سال : 3,039
  • بازدید کلی : 51,126
  • کدهای اختصاصی