loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 18 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سوال :

سلام

من 39 ساله و شاغلم . مدت تقریباً 11 ماهه که با یک آقای 29ساله شاغل که از همسرشون جدا شدند و 1 پسر 3 ساله هم دارند ازدواج کردم.. پسرایشون نزد مادر بزرگ میشن و همسر من طبق وظیفه هر ماهه مبلغی رو برای پسرشون واریزمیکنن. ایشون مردی بسیار مهربان، عاطفی، و البته گاهی هم بسیار یک دنده و مستبد با رفتار و با زبان نیز به کرار علاقه اش  رو به منثابت کرده...یکی از مشکلاتم اینه که با توجه به شرایط سنی که داشتم، قبل از ازدواجبا ایشان صحبت کردم که حداقل بعد از گذشت 1 سال از ازدواجمون، می خوام که هرچه سریعتر بچه دار بشم و ایشون هم گفتن که موافقن و نمی خوان من رو از نعمت مادرشدن محروم کنن.ولی بعد از گذشت 3 ماه بدون این که من حرفی بزنم، اظهار کردند کهعلاقه ای به بچه دار شدن ندارند. من بقدری شوکه شدم که فقط 24 ساعت کارم گریه بود... بعد از این که با ایشون حرف زدم وعلت رو پرسیدم: ایشون گفتند که اززندگیش کاملاً راضیه، به قول خودشون من همونی هستم که همیشه در رویاهاشون میخواستن داشته باشن.. خلاصه کلام این که این زندگی چیزی بود که همیشه آرزوش رو داشتو بسیار راضی هستند. ولی دوست نداره بچه داشته باشند... وقتی من ایشون رو بهدروغگویی و عدم تعهد متهم کردم ایشون گفتند که من دروغگو نیستم و به شما دروغنگفتم فقط نظراتم بعد از ازدواج عوض شده و بچه دوست ندارم. بعد از اون با هم بهنزد مشاوری که ایشون می شناختند رفتیم، و این مشاور با کمال تعجب هم به من گفتنبله ... همسرتون دروغ نگفته و فقط نظرش عوض شده و بقدری همسرش و زندگیش  رودوست داره که دلش نمی خواد هیچ کس یا هیچ چیز اونو بهم بزنه.. البته من هم همونجابه مشاور گفتم پس من هم حق دارم که برای بچه دار شدن از ایشون جدا بشم و با مرددیگه ای زندگی کنم، چون نظرم عوض شده و باز هم مشاور فرمودند: بله شما حق دارید این کارو بکنید. بعد از اون من به همسر 1 سال (مرداد 89)فرصت دادم که فکرهاشو بکنه و به من جواب بده... بهش گفتم در این مدت 1 سال زندگی خوبمونرو ادامه میدیم و از زندگیمون لذت می بریم و در مورد بچه هم صحبتی نمی کنیم ولیبعد از 1 سال من جواب میخوام ... و ایشون قبول کرد والبته عنوان کرد که باید باچند مشاور هم صحبت کنیم..حالا هر چه به مرداد نزدیک میشیم، دلهره من بیشتر می شه...لازم به ذکر است که حاضر نیستم به خاطر هیچکس و به خاطر هیچ چیزی و به خاطر هیچنوع زندگی، بچه دار شدن رو فراموش کنم..در این مدت من بهش کمک کردم، درس بخونه ، کنکور شرکت کنه ومهریه همسرش (یک باب منزل) رو خرید کنه و خلاصه همه رقمه در خدمتش بودم و زندگیخوبی داریم ولی حالا میخوام بدونم مهلت دادن یک ساله کار درستی بود؟ اگر ایشانهمچنان نخواهند که بچه دار بشن، جدا شدن برای من چه عواقبی رو داره؟ اصلاً کاردرستیه؟ اصلاً باید چه کار کنم؟؟؟ و ایا اصولاً جدا شدن بخاطر بچه، و از دست دادنبهترین زندگی ها ، کار درستیه و یا ارزش داره؟ آیا بعداً از کاری که کردم پیشیموننمی شم؟

 

جواب :

سلام

شما این مهلت یک ساله رو بگذرونید و در این مدت تلاشتون روبرای راضی کردنش انجام بدید اما اگه بازم راضی نشد گزینه های مختلفی در جلوی شمااست:

بهترین راه اینه که : علت بچه نخواستنش رو بررسی کنید و سعی در رفعش کنید مثلا اگهعلت بچه نخواستنش اینه که می ترسه بعدا جدا بشید و مجبور بشه که این بچه رو هم مثلبچه اولش خودش نگه داره و به مادرش بپسپره ، بهش اطمینان یا حتی تضمین محضری بدیدکه در این صورت بچه رو خودتون نگه خواهید داشت

راه دوم اینه که : به امید اینکه بعدا نظرش تغییر کنه باهاش ادامه بدید و سعیکنید تدریجا نظرش رو عوض کنید یعنی این قدر توی گوشش بخونید که راضی بشه

باید توجه کنید که این راه با توجه به سن شما ریسک داره؛چون هرچه سن شما بالاتر بره احتمال خطر حاملگی شما بیشتره ، البته به نظر من یه تلاشچند ماهه در این مورد اشکال نداره

راه سوم اینه که : بهش امتیاز بدید و موافقتش رو برای بچه دار شدن بگیرید مثلاینکه کل مهریه یا مال دیگه ای رو بهش ببخشید یا بهش بگید که اگه راضی بشی من بچهدار بشم بعد اینکه حامله شدم حاضرم رضایت بدم زن دیگه ای بگیری (خواهشا به من بد وبیراه نگید که چنین پیشنهادی می دم، اینو صرفا به عنوان احتمالی که شاید راه گشاباشه مطرح کردم)

راه چهارم اینه که : بدون اینکه بفهمه از حاملگی جلوگیری نکنید و حامله بشید،البته این راه خطرناکه چون ممکنه که شما به همین دلیل طلاق بده ، این راه رو درصورتی که امادگی دارید احیانا دیگه تا اخر عمر ازدواج نکنید می تونید انجام بدیدچون با توجه به سنتون وقتی بچه هم داشته باشید ازدواجتون با ادم مجرد - که حاضرباشه شما رو با بچه قبول کنه- مشکل به نظر می رسه مگر اینکه حاضر باشید همسر دومبشید که در این صورت احتمال ازدواجتون بیشتره

راه پنجم -که بدترین گزینه هم هست- اینه که : اگه راضی نشد ازش جدابشید اما این راه هم خطرناکه چون ممکنه با توجه به سنتون دیگه نتونید با ادم مجرد ازدواجکنید و در نتیجه هم شوهر و هم بچه رو از دست بدید و این راهیه که به نظر من احتمالپشیمونیش زیاده

اینها احتمالاتیه که می شه تصور کرد ، حالا شما با توجه به تبعاتیکه هر کدوم از راههای بالا داره موارد رو سبک سنگین کنید و ببینید که کدوم به نفعشما است و به کدوم راضی ترید

پس در صورتی که به هیچ وجه از بچه نمی تونید بگذرید اگه راهاول ممکن نیست و از راه دوم هم نا امید هستید یا نمی خواید ریسک کنید ، با توجه بهاینکه راه اخر بدترین گزینه است راه سوم یا چهارم رو انتخاب کنید

موفق باشید  

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
مطالب پربازدید

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 172
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 302
  • بازدید ماه : 652
  • بازدید سال : 3,128
  • بازدید کلی : 51,215
  • کدهای اختصاصی