loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 8 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

یکی از علل آشنایی دختران و پسران در اینترنت می تواند قصد ازدواج باشد ما در ادامه نخست به بررسی نقاط ضعف این نوع آشنایی می پردازیم

البته جا داشت که در این زمینه به نقاط قوت آن نیز اشاره شود منتها به علت قوت نقاط ضعف و ضعف نقاط قوت از آن صرف نظر شد  

نقاط ضعف و آسیبها

 قبل ازدواج

۱- سخت بودن راستی ازمایی و بالا بودن امکان اشتباه در شناخت طرف مقابل به دلیل محدودیت ارتباط که فقط نوشتار و حد اکثر صدا است و عدم امکان تحقیق از افراد مرتبط با وی و محل کار و منزل او

۲- عاشق شدن قبل تحقیق که در اکثر این اشناییها هست مانع شناخت می شود

۳- گول خوردن بوسیله برخورد فرییکارانه طرف مقابل و ادامه دادن با وعده به ازدواج

۴- مشکل شدن انتخاب از اولین قدمها در ازدواج برخورد چهره به چهره طرفین است که شکل و صورت و نحوه حرف زدن و راه رفتن و برخورد یکدیگر را ملاحظه کنند و این در اینترنت ممکن نیست و چه بسا اگر می دید حتی یک لحظه هم حاضر نبود ادامه دهد

۵- رکن ازدواج اعتماد است که در این نوع اشنایی مشکل می توان اعتماد نمود مگر در صورتی که عاشق شود که خود زمینه به اشتباه افتادن را فراهم می کند

   بعد ازدواج

۱- در صورت ازدواج عاشقانه و ندیدن و یا توجیه عیوب طرف امکان اختلاف و جدایی زیاد است

۲- بی اعتمادی به همسر که در ابتدا بخاطر عشق و احساسات شدید مخفی می ماند و بعدا ممکن است که بگوید تو که در اینترنت رابطه با من داشتی از کجا معلوم که با دیگران نداشتی یا هنوز هم نداری چون معمول پسرها ولو خودشان اهل رابطه باشند دوست ندارند همسرشان اهل این کار بوده باشد

توصیه های لازم

حال که این ارتباطات وجود دارد منع ان کاری را حل نمی کند پس باید با توصیه های لازم راه فرا روی جوانان را روشن نمود تا اگر آشنایی از طریق اینترنت ایجاد شد بر اساس احساسات حاکم در روابط فیما بین نباشد و صحبتها براساس عقل انجام شود و شناخت بر اساس ان صورت گیرد تا در صورت ازدواج زندگی مشترک آنها در معرض خطر کمتری باشد

۱- باید تکلیف خود و طرف را روشن کند که برای چه ارتباط دارند برای دوستی یا ازدواج نکته مهم قصد پسر است  که واقعا ازدواج می باشد یا سرگرمی یا سرکار گذاری دختر برای سو استفاده و شناخت این مساله در اینترنت سخت است

۲- اگر هر دو طرف برای ازدواج ارتباط اینترنتی دارند با هم رسمی و محترمانه صحبت کنند از شوخی پرهیز کنند و به طور کلی از صحبتهایی که بوی عاطفی دهد خود داری کنند تا اگر طرف مقابل قصد ازدواج ندارد ادامه ندهد

۳- سعی کند در مورد طرف مقابل اطلاعات لازمه را کسب کند

۴- راستی ازمایی در ضمن شنیدن صحبتهای او انجام دهد (راههای آن در پایان خواهد آمد)

۵- اشنایی اینترنتی به قصد ازدواج زیاد ادامه نیابد ویا قطع شود و یا به خواستگاری کشیده شود

۶- اگر خانواده انها با خواستگار اینترنتی مشکل دارد یا کاری کنند که  خانواده نفهمد که خواستگار اینترنتی است و اگر نمی شود از این راه برای همسر یابی خود داری کنند چون ممکن است موردی را پیدا کنند و هم نتوانند به خانواده بگویند و هم مجبور باشند همه خواستگارها را بخاطر او رد کنند

۷- ازدواج اینترنتی برای دختر پسرایی که سن آنها بالاتر است و به این زودی تحت تاثیر حرفهای عاشقانه قرار نمی گیرند ممکن است کم خطر تر باشد

سوال و جواب :

شابد کسی بگوید امکان شناخت در اینترنت بیشتر است پاسخ این است که درست است که امکان صحبت و با خصوصیات هم اشنا شدن از این طریق بیشتر است اما اولا صحت گفته ها معلوم نیست ثانیا معمولا اول دل گرفتار می شود بعد می خواهند شناخت پیدا کنند که معلوم است در این صورت شناخت به توجیه عیوب مبدل می شود

اگر کسی بگوید که ما گیر نمیفتیم جوابش این است که  دل دست ادم نیست وادی خطر است وقتی کسی گیر افتاد کاری نمی توان کرد

راههای راستی ازمایی:

1- قبول کردن تقاضای زود به خواستگاری رساندن رابطه

2- عدم تقاضای رفتار جنسی یا عدم برخورد شهوت امیز توسط طرف مقابل

3- پرسیدن سوالات مختلف برای یافتن تناقض در اطلاعات داده شده در مورد خود 

4- چک کردن اطلاعات داده شده توسط طرف از طریق خارج از نت 

یاسین بازدید : 10 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

من یه دختر تقریبا مذهبی هستم الان7 ماه اومدیم در ساختمان جدید من عاشق  بسر همسایه مون شدم اون اهل دوست دختربازیه اما من حتی یه دوست بسرم نداشتم ، میترسم با اون دوستی کنم ودر این دوستی بس از مدتی من اون از هم دلسرد بشیم ، راستش بگم خیلی خیلی دوسش دارم بیش از اندازه، به طوری که اسمش مدام سر زبونمه

می دونید من قبلا اونو با دختر همسایه مون که دوست خودمه هم دیده ام ولی باز هم ازش بدم نیومد از دو دختر که باهاش دوست بوده اند پرسیدم اونا گفتند پسر خوبیه

همه رو برق می گیره ما رو چراغ نفتی بیین من دلمو به کی دادم کسی که با دیگران هم هست حالا هم باید بسوزم و بسازم فقط یه چیز بهتون بگم :

مواظب دلتون باشید مثل من دل من نشه
یاسین بازدید : 14 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سلام

من 2 سال پیش در سن 24 سالگی با یه آقائی اشنا شدم من ایران نیستم اینجا تنها بودم درس میخوندم و کار میکردم و خدا را شکر زندگی خوبی داشتم از  همون اول آشنایی حس میکردم یه جای کار ایراد داره اون مهربون نبود و من به حساب مردونگیش میذاشتم اون نرمش با یه زن رو بلدنبودو من به حساب نجابتش میذاشتم اون تحت تأثیر مستقیم خونوادش بود و من به حساب خانواده دوست بودنش میذاشتم اون به همه چیز و همه کس مشکوک و بد بین بود و من به حساب شکستش در ازدواج اولش میذاشتم

اما من هم اشتباه کردم چرا اینقدر ساده لوح بودم؟ شاید خدا خواست بهم نشون بده که هی دختر!!! فکر نکن رفتی خارج از کشور تک و تنها به درس و کار و زیبایی و نجابتت می نازی تو هم اسیب پذیری تو هم در جایی از وجودت حسابی ضعف داری و شکست پذیری

الان تازه چشم هام بر واقعیت بینا شده مرد ها رو بهتر میشناسم به اطرفیانم عمیق تر و اگاهانه تر نگاه میکنم خداوند بزرگ خواست من رو قوی کنه و این نقطه ضعفم رو از بین ببره

خدایا ازت متشکرم دوستت دارم

یاسین بازدید : 11 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
سوال : 
سلام 
من بیست سالمه و عاشق دختری شده ام دلم می خواد باهاش ازدواج کنم ولی وضع مالی خوبی نداریم روم هم نمی شه به مادرم بگم و هم می ترسم به راه نادرست برم 
اگه می شه کمکم کنید

جواب : 
سلام خدمت شما دوست گرامی 
در اینجا دو نوع پاسخ هست که نتیجه اش با هم فرق هم داره 
اول روان شناسی 
دوم دینی 
راه اول اینه که روان شناسها می گن ازدواج برای سن مثل شما زوده و بنا بر این شما باید نیاز عاطفیتون رو از برقراری رابطه خوب و گرم با اعضای خانواده رفع کنید تا زمان مناسب ازدواج شما برسه 
به نظر من این راه ممکنه یه مقدار کمک کنه اما کافی نیست چون محبت بین مادر و پسر و برادر و خواهر هرچه هم زیاد باشه و رابطه شون هم هر مقدار خوب باشه جای محبت به جنس مخالف رو نمی گیره که انسان رو اروم کنه و تا زمان ازدواج از آلوده شدن به انحرافات حفظش کنه  
دوم راه دینیه از نظر دینی برای هر انسان بالغی ازدواج مستحبه و در صورتی که گرفتار گناه بشه واجب می شه و در مورد شما هم ازدواج حد اقل مستحبه و از نظر دینی  هم می تونه راهکار باشه 
به همین خاطر شما در این زمینه اقداماتی رو که می تونید انجام بدید 
به نظر من اول از مادر شروع کنید و به هر صورتی می تونید از این قصدتون اگاهش کنید  و برای غلبه بر خجالت می تونید مطلبی رو که به عنوان مشاوره ازدواج : خجالت از گفتن به خانواده نوشتم بخونید 
در مرحله بعد سعی کنید راضیش کنید در این زمینه هم می تونید به مطلب  نحوه راضی کردن والدین برای ازدواج  
یه نگاهی بندازید بعد اگه گفت که امکانات ما جور نیست بگید با توکل به خدا جور می شه و این قدر اصرار کنید تا قبول کنه و اقدام رو شروع کنید و برید خواستگاری خدا رو چه دیدی شاید خدا به دلشون انداخت و اونا قبول کردن که نامزد بشید بعدا که وضعت خوب شد ازدواج کنید 
موفق باشید
یاسین بازدید : 13 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

این مسلمه که برای پسرها زیبایی ظاهری دختر مهمه و چیزیه که در طبیعتشونه و قابل انکار هم نیست و باید به عنوان یه ملاک مورد توجه قرار بگیره و در روایات اسلامی هم اومده که یکی از ملاکات ازدواج زیبایی دختره البته گفته شده که بخاطر صرف زیبایی ازدواج نکنید و در روایتی هم دین رو در کنار جمال و زیبایی اورده که سراغ کسی بره که هردو  رو با هم داشته باشه    

سوال مهمی اینجا هست که اگه لازمه دختر زیبا باشه و خوشگلی خیره کننده داشته باشه در این صورت دخترایی که این طور نیستن تکلیف ازدواجشون چی می شه؟

 

جواب اینه که زیبایی نسبی است یعنی باید طوری باشه که پسر ، دختر رو دارای جلوه و زیبایی ببینه یعنی همین که مورد پسند باشه کافیه، نه ابنکه در مقایسه از همه دخترای دیگه بالاتر باشه

و این چیزیه که متاسفانه عده ای از پسرا بهش توجه ندارن و در این زمینه دچار ایده ال گرایی شدن و وقتی میرن خواستگاری دنبال دختر با موهای بور و چشمهای رنگی می گردن به همین دلیل عده زیادی دختر رو به همین ملاک رد می کنن


علت این ایده ال گرایی در پسرا اینه که در جامعه ما به قانون دین در مورد پوشاندن زیبایی های زنانه و حفظ چشم از نگاه شهوانی به نامحرم عمل نمی شه و بر خلاف قدیم صورتهای زیبای زنانه از طرق برنامه های رسانه ای دیداری مثل فیلم و... و همچنین توسط خود دختران در سطح جامعه عرضه می شه.

پس یه مقدار هم طبیعیه که پسرا در این زمینه مشکل پسند بشن چون دائما صورتهایی تو ذهنشونه و در زمان خواستگاری دخترها رو با اونا مقایسه می کنن و به همین خاطر چون مثل اونا جلوه نمی کنند ردشون می کنند

این هم یکی از ظلمهاییه که سوغاتی فرهنگ رسانه ای غرب به مملکت ما است وگرنه در فرهنگ دینی ما زیبایی زن در معرض دید عموم قرار نمی گیره که در نتیجه زیبایی عده زیادی از دختران از جذابیت بیفته

 

یه نکته هم بگم : وقتی که گفته می شه حجاب داشته باشید بعضی خانمها می گن چرا؟ ولی توجه ندارن که با بی حجابی قدر و قیمت عده زیادیشون تو چشم مردها پایین میاد چون بالاخره دست بالای دست زیبایی اونا بسیاره

 
خلاصه اینکه پسرها تحت تاثیر این عرضه رسانه ای و خارجی زیبایی های زنانه قرار دارن و ایده ال گرا شده اند و راه حلش هم اینه که باید بهشون توجه داد که اولا اون زیبایی ایده الی کمتر وجود خارجی داره و بی دلیل خودتون رو معطل می کنید و ازدواجتون رو عقب می اندازید و ثانیا اصلا این مقدار زیبایی لازم نیست بلکه همین که طرف مورد پسند تو باشه کافیه چون در اینده زندگی شما مسائل زیادی در زندگی هست که قیافه رو تحت الشعاع قرار می ده و اگه زیبایی ایده الی مهم بود بیشتر اونا که سنی ازشون می گذره و از قیافه افتادن باید از همسرشون جدا می شدن در صورتی که برعکسه هرچی سنشون بالا می ره حتی دوری هم رو هم نمی تونن تحمل کنن.

یاسین بازدید : 12 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
سوال : 
سلام 
دختری هستم که سنم بالا رفته و خواستگار ندارم و از نیش و کنایه اطرافیانم به تنگ اومدم و سالها است هرچی دعا می کنم خدا جوابم رو نمی ده ، الان مدتیه که نماز هم نمی خونم ، شما بگید چه کنم .

جواب:

سلام 
وضعیت ناراحت کننده ای براتون بوجود اومده من خودم دختر دارم من درک می کنم که برای دختر و خونواده اش چقدر این وضعیت سخته به همین خاطر شما صحبتهای اطرافیان رو حمل بر نگرانی و ناراحتیشون کنید نه اینکه فکر کنید نیش و کنایه می زنن

شما گفتید که بعد از سالها دعا و جواب نگرفتن نمازتون رو هم ترک کردید من برداشتم اینه که علت ترک نماز توسط شما بخاطر اینه که خدا رو در ازدواج نکردنتون یه جورایی مقصر می دونید به این صورت که شاید می گید از خدا که همه کار بر میاد چرا خدا کاری نمی کنه که یه مورد خوب برای خواستگاری من بیاد 

خدمت شما عرض می کنم مواردی مثل سختی ازدواج که باعث شده پسرا ازدواج نکنن بخاطر دوری مردم ما از ازدواجیه که دین گفته چون طبق دستور دین ازدواج حتی یک ریال پول هم نیاز نداره مگه زمان صدر اسلام افرادی که بهشون اصحاب صفه می گفتند  چون خونه نداشتن و محل استقرارشون یه سکو بود ازدواج نمی کردند؟ 
خب معلومه الان ازدواج گرون شده جوونا هم می گردن ارزون ترش رو پیدا می کنن و فقط اون جوونایی می تونن ازدواج کنن که وضعشون مالی خود یا پدرشون خوبه 

شاید بگید که چرا خدا تو این وضع جواب منو که این قدر دعا می کنم  نمی ده ؟ در جواب عرض می کنم این مثل این می مونه که یه نفر پول نداره دکتر معالجه اش نمی کنه بعد برمی گرده می گه: ای خدا چرا دل این دکتر رو نرم نمی کنی که منو بدون پول معالجه کنه؟

درسته که خدا همه کار ازش برمیاد و در بعض موارد هم از این کارها می کنه اما شما به این نکته هم توجه کنید که این دنیا عالم اختیاره نه اجبار و خدا به انسانها اختیار داده که در این دنیا هرکاری رو چه درست و چه غلط بتونن انجام بدن تا در اخرت به خوبها پاداش و به بدها جزا بده وگرنه اگه بخواد در همه موارد دخالت کنه باید هر وقت کسی بخواد کار خلافی کنه خدا باید جلوشو بگیره و دیگه خوبها و بدها خودشون رو نشون نمی دن که پاداش و عذاب معنی داشته باشه 
پس شما بجای اینکه از دست خدا ناراحت باشید باید از دست فرهنگ نادرستی که در زمینه ازدواج وجود داره ناراحت و عصبانی باشید 

نکته دیگه اینکه بر فرض که خدا به هر دلیل که مصلحت می دونه جواب شما رو نداد این که شما رابطه تون رو با خدا قطع کنید اشتباه بزرگیه چون بر فرض که تمام دنیاتون خراب بشه - که خراب نشده و فقط از عدم ازدواج در رنج هستید - چرا اخرتتون رو خراب می کنید این رو بدونید که طبق روایتی که اومده اگه کسی نمازش قبول نشه (نه اینکه نخونه ) خدا اعمال دیگرش رو هم در اخرت قبول نمی کنه یعنی انسان هرچه اعمال خوب انجام داده در گرو نمازشه که اگه خدا قبولش نکرد انگار که اونا رو هم انجام نداده 
بیخود نیست که در روایت اومده که نماز کلید بهشته چون شاید می خواد بگه اگه با اعمالت تمام بهشت رو هم خریده باشی اگه اهل نماز نباشی همه بهشت هم بدردت نمی خوره چون کلیدش رو که نماز باشه نداری 


از همه اینا گذشته کسی که از خدا ببره پناهگاهش رو در زمان سختی ها از دست داده چون ادم که نماز نخونه چطور روش می شه تو سختیا بگه خدایا کمکم کن


نکته اخر اینکه شما می تونید از توسط خود یا فرد مورد اعتمادتون به یکی از مراکز همسر گزینی در شهر خودتون یا یکی از شهرهای اطراف معرفی بشید تا از اون طریق مورد مناسب براتون پیدا بشه


انشا الله خدا دلتون رو روشن کنه و به فضل و رحمتش خواست شما رو بر اورده کنه

موفق باشید

یاسین بازدید : 10 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
سوال : 
سلام
ابتدا از شما تشکر می کنم و عرض می کنم که بنده ۲۸ سال سنمه و تا کنون ۴-۵ مرتبه خواستگاری رفتم و بدلیل مشکل سربازیم جواب رد گرفتم.تحصیلاتم هم دکتری پزشکی هست و ادم خیلی راحت پسندی هستم و اصلا سخت گیر نیستم که این موضوع باعث ناراحتی پدرمم شده.جدای از این حرفها حدودا قبل از محرم بود که رفتیم جایی خواستگاری و در حدود ۲ ماه تحت نظر خانواده ها با دختر خانم صحبت کردیم و حتی تحت نظر مشاوره و روانپزشک سعی در شناخت همدیگه داشتیم و به توافق رسیدیم و مراسم مهربرون را اجرا کردیم و در مراسم بعله برون متاسفانه مادر بنده که از اول هم ساز مخالف میزد( البته مادر من سر هر دختری که میریم خواستگاری سنگ می اندازه، اخه تک پسرم)در این مراسم حرکت بسیار زشتی انجام دادند و در این مراسم که بنده در میان خیل زیاد دخترها قرار داشتم که همشون بی حجاب بودند و همینطور خانم ما که هنوز رسما خانمم نشده بود ، مادر بنده نمیدونم از کجا یک چادر پیدا کرد انداخت روی سر همسر اینده من و شروع کرد به دختر خانم محترم بگن من اینم می خوای بخواه نمی خوای نخواه و کاری هم به بقیه دخترای حاضر در جلسه نداشت ( البته لازم به ذکر است که حجاب دختره را بنده قبول کرده بودم و برایم بی حجاب بودنش مسئله ای نبود (حتی برای پدرم و خواهرم هم مسئله ای نبود)در طی مراسم هم هیچگونه برخورد بدی از طرف فامیل ایشون ندیدیم و با کمال احترام با ما برخورد شد
خلاصه یک ساعت بعد از اینکه از خونشون که اومدیم بیرون با اون دختر همراهم تماس گرفت و جواب رد بهم داد و گفت ما اختلاف فرهنگی داریم
توی مراسم هم تنها افراد مذکر حاضر در سمت زنونه من بودم و پدر عروس.خودمم با دیدن این حرکت مادرم چیزی بهش نگفتم و پیش خودم گفتم احترام والدین واجبه
بعد از کلی درگیری بین من و خانواده ام بالاخره اوضاع ارام شد و دوباره معرفی دخترای مختلف از طرف اقوام و فامیل شروع شد ولی من دیگه هیچکدومشون را نمی پسندم و یجورایی دلم پیش اون گیر کرده . برخی از اقوام هم پیشنهاد میدن که بریم دوباره صحبت کنیم و شاید درست بشه، منم در این زمینه کمی مخالفم چون بنظرم یکمی حرمتها شکسته شده و توی این زمینه بدجوری گیر کرده ام
خواهشمندم در این مورد منو راهنمایی کنید واقعا مستاصل و درمانده شده ام
بعد از اینکه جواب نه شنیدم به حدی ناراحت بودم که تصادف بدی کردم و مدتی هم توی بیمارستان بستری شدم و ماشینمم بکلی نابود شد. راستی یادم رفت بگم تحصیلات دختر خانوم هم مثل من پزشکی بود
ببخشید زیاده روی کردم
موفق و پیروز باشید

جواب : 

با سلام و تشکر از اظهار لطف شما و ارزوی سلامتی و رفع کسالت شما
دوست گرامی اگر مشکل فقط شکسته شدن حریمها باشه به نظر من اگه مورد خوب باشه و شرایط دیگه جور باشه مساله مهمی نیست چون اصل کار مادر شما که می خواسته عروسش با حجاب باشه بد نبوده بلکه شیوه عملکردش درست نبوده که می شه با صحبت کردن از دل طرف مقابل در اورد اخرش اینه که اونا رد می کنن اما به هر حال به جلو رفتنش میارزه
اینو هم فکر نکنید که اصرار کردن برای پسر افت داره چون پسر طالبه و دختر مطلوب و اگه مورد خوبه هیچکس کار اصرار کننده رو بد نمی دونه
اما مساله بی حجاب بودن همسر در جلوی نامحرم که شما گفتید خود و خونوادتون قبولش کرده بودید این رو بررسی کنید که همسر اینده شما تا چقدر به عدم لزوم حفظ حریم از نامحرم معتقده ، تا عدم حجاب یا بیشتر؟ ایا تا اون قدری که اون نظرشه که می شه پیش رفت بازم برای شما و خانواده مهم نیست؟ و اون مقدار رو هم قبول دازن؟ روشن کردن این مساله خیلی مهمه چون مسائل ناموسی اهمیت فوق العاده داره و اگه توافق کامل بود ازدواج کنید وگرنه بعدا دچار بد گمانی و مشکل خواهید شد
مادر شما هم اگه از نظر فکری توی این زمینه همراه شما باشه که هیچ اما اگه معتقد باشه که عروسش نباید جلوی نامحرم بی حجاب باشه ممکنه در اینده در رفت و امدها به منزل پدر بخاطر مخالفت مادر دچار مشکل بشین
به هر حال بررسی کنید و با چشم باز تصمیم بگیرید و اگه دیدید به صلاح نیست دل رو بکنید و جای دیگه برید که سنتون داره میره بالا و ممکنه دیر بشه

نکته ای رو هم در اخر عرض کنم : اگه خود شما اعتقاد دارید که همسرتون حجاب نداشته باشه و برخورد راحت با نامحرم داشته باشه که هیچ، اما اگه این طور نیستید و حجاب رو بهتر می دونید و یا حتی براتون فرق نمی کنه به نظر من بهتره که با دختری که حجاب داره ازدواج کنید چون هم حجاب دستور دینه و نشونه تقید دینی و اخلاقی یک دختره و هم کسی که با حجابه از نگاههای شهوت امیز دیگران دوره و انسانهای ناپاک دورش نمیان و هم بچه هایی تربیت می کنه که معتقد به پوشش و حریم گرفتن از نامحرم باشند

موفق باشید

یاسین بازدید : 17 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
سوال 
من دوست دارم کسی که طرفم به طور کامل و ۱۰۰ درصد مال من باشه. یعنی حتی شایستگی‌های مرد دیگری رو نبینه. یه نخواد جلب توجه کنه. چطور می‌تونم بفهمم این خانومی که می خوام باهاش ازدواج کنم  اینطوری هست یا نه؟

جواب 
با سلام مجدد
فهمیدن اینکه دختری اهل جلب نظر نامحرم هست یا نه از چند راه ممکنه اول بررسی مقدار تقید او به مسائل دینی خصوصا حجاب دوم نوع لباس و پوشش او که ساده است یا زبون دار و جلب کننده توجه سوم از حرکت و برخورد او در محیط بیرون از منزل و با نامحرمان که سنگین و نجیبانه است یا جلف و سبک چهارم سوال از اطرافیان و دوستان او پنجم بررسی و تحقیق در مورد خانواده که از نظر دینی و اخلاقی و نجابت و حجاب در چه حدی هستند
موفق باشید
یاسین بازدید : 15 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

من دختری 19 ساله هستم در جایی که کار می کنم همه با هم فامیل هستیم پسرعموی دخترعمه ام هم توی این شرکته من قبلا ندیده بودمش روزای اول خیلی بهش محل نمیذاشتم

سرتونو درد نمیارم خلاصه یه روز به خودم اومدم دیدم خیلی بهش عادت کردم طوری شده بود که هر روز براش غذا میاوردم  مدتی بعدمتوجه شدم که قبلا ازدواج کرده و زنشو بعد از مدتی طلاق داده  یه روز حالم خوب نبود سرحال نبودم منو صدا کرد رفتم پیشش 2,3 ساعتی پیش هم بودیم اون روز بود که به هم خیلی نزدیک شدیم  البته کاش نزدیکیمون تا همون مقدار بود یعنی در حد این که دست همو فقط بگیریم

تقریبا 1 ماه پیش بود بهش sms زدم یه خورده بعد زنگ زد ولی حرف نزد قطع کردم دوباره زنگ زد همین که جواب دادم صدای یه دخترو شنیدم که بهش میگفت که حرف بزن من قطع کردم و دیگه هر چی زنگ زد دیگه جواب ندادم دو سه روزی باهم سر سنگین بودیم که دوباره هی دورو ورم می چرخید باهاش حرف زدم خیلی سعی کردم دوباره خیلی بهش نزدیک نشم ولی نشد .......

خلاصه یه روز پدربزرگم که اومده بود تهران بامن اومد شرکت تا که اونو دید فرداش پدربزرگم صدام کرد بهم گفت سعی کن ازش دوری کنی گفت اون یک دفعه زن گرفته و طلاق داده گفت پسر خوبیه ولی با دخترای زیادی دوست بوده طوری که تو محلشون همه میشناسنش

ولی برای این حرفا دیگه دیر شده بود بهش خیلی وابسته شدم تازه چند دفعه هم با هم ارتباط جنسی داشتیم نمیدونم چیکار کنم نمیتونم فراموشش کنم یا ازش دوری کن تازه اون از  من 12 سال هم بزرگتره دوریشو حتی برای یه روزم نمیتونم تحمل کنم چطوری آخه ازش دوری کنم؟

واقعا گیر کردم نمی دونم چه کار کنم اما به شما می گم : مواظب باشید مثل من نشید.

یاسین بازدید : 23 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

تا اونجایی كه یادم می یاد از سال دوم دبیرستان بود كه با جنس مخالف دوست شدم اون موقع ها من خیلی دور درس و كتاب بودم برای همین با كسی دوست شدم كه اونم اهل درس و كتاب بود و در كل دانشجو بود و یه جورایی توی درسا كمكم می كرد از اون موقع ها شروع شد و از جایی كه اون اولین پسری بود كه باهاش دوست شدم مثل بقیه دخترا ها با هاش صادق بود و خیلی هم صادق بود در حدی كه خودش هم تو كف صداقت من بود ، این شد كه من عاشقش شدم و عشق پاك خودمو بهش دادم ولی اون با كمال نامردی نه تنها عشق منو قبول نكرد بلكه با استفاده از من به كسی كه دوستش داشت رسید و با اون ازدواج كرد خیلی جالبه اون از من خواست كمكش كنم  به كسی كه دوستش داره  برسه و منم اینكار رو كردم چون خیلی دوستش داشتم و عاشقش بودم و اونم خیلی راحت منو گذاشت كنار به همین راحتی .

این شد كه من از اون موقع به بعد دیگه پسرا رو فقط در حد استفاده می دیدم و همه رو دروغ گو می دونستم و همیشه به این فكر می كردم كه چطور یه پسر رو عاشق خودم كنم و چطور ضربه ی آخر رو بهشون بزنم و یه جورایی انتقام عشقمو از همه ی پسرا بگیرم .

از اون موقع ها شروع كردم از موقعیت خودم استفاده كنم آخه از نظر ظاهری من شبیه ایرانی ها نبودم و یه جورایی شبیه اروپایی ها هستم و خیلی هم درس خون بودم همه آرزوشون این بود كه با من دوست بشن . هر روزی كه می رفتم بیرون اصلا كرایه رفت و آمد نمی دادم آخه همه از خداشون بود منو سوار كنن و خیلی راحت هم من سوار می شدم و هر دقیقه ی هم به اون صحنه فكر می كردم كه چطور اون نامرد كه من عاشقش بودم چطور منو قربانی خودش كرد برای همین پر از نفرت می شدم و با دلی از كینه و نفرت با پسرا صحبت می كردم و البته هیچ آتویی دستشون نمی دادم بلكه ازشون آتو هم می گرفتم اونا شده بودن نوكر درخونه ی ما جوریی كه من اصلا احتیاج به پول تو جیبی پیدا نمی كردم و همین باعث تعجب خانوادم شده بود آخه من پسر جماعت رو فقط در حد استفاده می دیدم

خلاصه یه مدت دیدم كه خانوادم خیلی حساس شدن برای همین ازتباطاتمو خیلی كم كردم و به سه یا چهار نفر كمشون كردم و تا یه مدت در همین حد نگه داشتم تا اینكه یكی از وسط شد عاشق سینه چاك من كه هر چی بهش می گفتم نه نمی گفت اگر می گفتم بمیر می مرد حتی اینو هم روی اون امتحان كردم در حدی كه یه بار بهش گفتم دیگه نمیخوام ببینمت  طرف یه هفته رفت بیمارستان

توی این زمان من دیگه دبیرستان رو تمام كرده بودم و شاغل شده بودم و هم دانشجو بودم   و این دیگه آخرش بود چون خیلی كم خونه بودم و فرصت بیشتری هم داشتم ولی خدائیش توی محیط دانشگاه با یه نفر هم دوست نشده بودم اخه معتقد بودم كه دانشگاه محیطش مقدسه

گذشت تا همین چهار  پنج ماه پیش  كه به واسطه ی كارم با یكی آشنا شدم كه خیلی موقعیت خوبی داشت در حقیقت اوایل اونم مثل بقیه می دیدم ولی اون یه تفاوتی با بقیه داشت  تفاوتی كه منو به خودش وابسته كرد تفاوتی كه باعث شد به خودم بر گردم و به گذشتم نگاهی بندازم  و ببینم چه كارایی كردم و چه دلایی رو شكستم

تنها تفاوتی كه اون با بقیه داشت این بود كه اگر من به اون دروغ می گفتم اونم با من همین بر خورد رو می كرد اگر داد می زدم اون بیشتر از من داد می زد و اگر قهر می كردم اون تا یه هفته اصلا  نگاهم نمی كرد چه برسه به اینكه با من حرف هم بزنه هر وقت باهاش تماس می گرفتم اگر كار داشت كارشو به خاطر من تعطیل نمی كرد بلكه می گفت بعدا زنگ می زنم الان كار دارم و بیكار نیستم كه باهات صحبت كنم

اوایل خیلی برام عجیب بود آخه  بقیه حاضر بودن هر چی من می گفتم برام انجام بدن كه یه ساعت پیشم یاشن ولی اون هر چی رو سر جای خودش می خواست همین باعث شد كه به خودم بر گردم كه چقدر از خودم دور شدم و دارم چه كارایی می كنم همه منو یه آدم موفق می دونستن همه ی دوستام حسرت منو می خوردن ولی من اون موقع بود كه فهمیدم هی چی نیستم .

وقتی خوب به دوست جدیدم نگاه می كردم می دیدم كه هر چی كه هست رو نشون می ده نه اون چیزی كه من می خوام  و این یه رویا بود برای من اخه بقیه اون چیزی كه من می خواستم بهم نشون می دادن ولی این بر عكس بقیه بود از اون موقع بود كه بهش جدی نگاه می كردم و به خاطر اون همه رو گذاشتم كنار و به آرامش رسیدم و از اون لحظه به خودم قول دادم كه باهاش رو راست باشم و تا امروز باهاش رو راستم و نتیجه این شد كه الان رابطه ما از دوستی به رابطه ای بر مبنای ازدواج رسیده و حالا داریم همدیگه رو واقعا می شناسیم  و هر روز می گذره می ببینیم كه خیلی باهم تفاهم داریم

هر روز از خدا تشكر می كنم كه چنین فردی رو سر راهم قرار داد و نذاشت توی این مرداب غرق بشم و خیلی زود منو از این مرداب بیرون كشید 

مطالب پربازدید

تعداد صفحات : 134

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 245
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 375
  • بازدید ماه : 725
  • بازدید سال : 3,201
  • بازدید کلی : 51,288
  • کدهای اختصاصی