loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 13 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سوال:

سلام

من یک مشکل دارم که خواستگارهام رو رد می کنم دلیلش اینه که من میگم درامر ازدواج چون امر پیچیده ای هست باید توکل به خدا کرد و نمیشه ریسک کرد از طرفیفکر میکنم که باید یک ندای درونی در وجودم باشه که بله را بگویم که به اصطلاح میگنداگه قسمت باشه زبان بند میاد اما تا حالا من هرچه به این ندا گوش دادم فقط نه شنیدمواین برام سوال شده که واقعا چقدر قسمت در امر ازدواج دخیل است اما در سایر کارهانه مثلا من اراده خوبی دارم وتا کنون از این نعمت الهی خوب استفاده کردم اما درمورد ازدواج اینچنین نیست لطف برای رفع این ابهامات ذهنی مرا یاری کنید اجرتون با یوسفزهرا


 

جواب:

سلام

از اینکه می گید ازدواج رو امر پیچیده ای می دونید و نمی خواید ریسک کنید فهمیدهمی شه که می ترسید انتخابتون درست نباشه و زندگیتون خراب بشه، در این مورد عرض میکنم ترس از اقدام تا جایی درسته که جلوی اصل اقدام رو نگیره مثلا اگر کسی می ترسه درتجارت ضرر کنه راهش این نیست که سرمایه اش رو به کار نندازه و خرید و فروش نکنه بلکهعاقلانه اش اینه که طوری حرکت کنه که احتمال ضرر به حد اقل برسه، توی ازدواج همهمینه وقتی دختر می ترسه که انتخابش نادرست باشه به جای اینکه خواستگارها رو ردکنه باید طوری عمل کنه که احتمال خطر به حد اقل برسه یعنی اولا: ملاکهای درستیداشته باشه و عاقلانه پیش بره نه عاشقانه و ثانیا: در مورد طرف فقط به حرفای او اعتمادنکنه و از دیگران در محل کار و تحصیل و زندگیش هم تحقیق کنه تا حقیقت براش روشنبشه

شاید بگید: من از احتمال خطری که حتی کم هم باشه می ترسم جوابش اینه کهاحتمال خطر کم، قابل رفع نیست و اگر انسان بخواد به هیچ وجه ریسک نکنه در زندگی خیلیاز کارها رو نباید انجام بده مثلا نباید غذا بخوره چون احتمال داره که وقتی غذا روقورت می ده توی راه نفسش بره و گیر کنه و خفه بشه یا اینکه از منزل بیرون نره یا مسافرتنکنه چون احتمال داره تصادف کنه و کشته بشه یا اینکه بسیاری از شغلها رو نباید انتخابکنه چون خطر مرگ یا نقص عضو داره پس می بینید که فعالیتهای انسان در بسیاری ازموارد قرین با احتمال خطره و اگر قرار باشه که انسان به این احتمالات توجه کنهاکثر فعالیتهاش رو در زندگی باید تعطیل کنه

پس حالا که این طوره نباید از خطر فرار کرد بلکه باید به مقداری که ممکنهاحتمالش رو کاهش داد و گرنه ادم از مزیت کارهایی که می خواد بکنه محروم می شه

ازدواج هم همین طوره پس انسان نباید بخاطر احتمال خطر طلاق یا خراب شدنزندگی، از رفتن به طرف ازدواج بترسه وگرنه ضرر بزرگتری نصیبش می شه که یک عمر تجردو محرومیت از موهبتهای ازدواج و تشکیل زندگی است

پس کاری که شما باید بکنید اینه که با حرکت عاقلانه و منطقی با کمک گرفتناز خانواده احتمال خطر و ریسک ازدواج رو کم کنید

این از مشکل اول شما، اما مشکل دیگرتون که می گید اگر قسمت باشه یک ندایدرونی می شنوه و زبونش بند میاد در این مورد عرض می کنم اگر منظور از این ندایدرونی پسند طرف مقابل و قبول او به عنوان همسر باشه حرف درستیه اما معلوم نیست کهاین پسند حال انسان رو طوری عوض کنه که زبونش بند بیاد

لذا من فکر می کنم گرچه در بعض موارد ممکنه چنین اتفاقی بیفته و وقتیانسان با طرفش ملاقات می کنه به حدی براش جلوه کنه که حتی زبونش هم بند بیاد امااین مساله اصلا کلیت نداره بخاطر اینکه اولا در افراد کمی اتفاق میفته چون ما نه شنیدیمو نه دیدیم که دختر پسرایی که ازدواج کرده اند در زمان خواستگاری زبونشون بند اومدهباشه و ثانیا: بند اومدن زبون معمولا مال جلوه فوق العاده طرف مقابله که در مواردکمی در ملاقات اول چنین جلوه ای ایجاد می شه

پس لازم دونستن اینکه در برابر طرف زبونش بند بیاد نادرسته چون وقتی کهاین حالت پیش نیومد بی جهت خواستگار رو رد می کنه و بلکه من بالاترش عرض می کنم یعنیمی گم : اصلا درست نیست که بند اومدن زبون ملاک باشه، چون ممکنه وقتی بعض نقاطمثبت طرفو می بینه به شدت احساساتی بشه و زبونش بند بیاد اما در عین حال طرف مقابلاز جهات دیگری که نمی دونه کاملا نامناسب باشه و به دختر نخوره پس به جای اینکهملاک، بند اومدن زبون باشه ملاک باید این باشه که ایا دختر و پسر تناسبهای لازمهفکری اعتقادی اخلاقی رفتاری رو باهم دارند و ایا خصوصیات مهمی رو که هرکدوم لازممی دونند در طرفشون هست یا نه و در این زمینه از خانواده ها هم کمک بگیرند و تنهادر این صورته که عقل می گه احتمال خطر برای ازدواج کمتره

پس جا داره این مساله از ملاکاتتون حذف کنید و به جای اون ملاکاتی رو کههر عقلی اونو قبول می کنه بذارید

اما در مورد جواب سوالتون که می گید قسمت چقدر در ازدواج دخیله عرض می کنماین ممکنه که خدا بخاطر دعای انسان فردی خوبی رو سر راهش قرار بده ولی این جلوی اختیارانسان رو نمی گیره یعنی این طور نیست که اختیار از او سلب بشه و نتونه دیگری روانتخاب کنه پس انسان باید هرگونه تلاشی رو که می تونه برای ازدواجش انجام بده نهاینکه بگه قسمت من معلومه کیه و اون بالاخره سراغ من خواهد اومد و من نباید هیچکاری انجام بدم و فقط باید منتظر اومدنش باشم

البته اگر منظور شما از قسمت این باشه که خدا می دونه شما با چه کسیازدواج خواهید کرد این حرف درستیه اما دونستن خدا شما رو مجبور نمی کنه که حتما بااو ازدواج کنید چون معنی علم خدا اینه که خدا می دونه شما با اختیار خودتون باچنین فردی ازدواج خواهید کرد پس در حقیقت قسمتی که خدا می دونه اونیه که شما بااستفاده از اختیارتون انجامش می دید

به عبارت دیگر علم خدا مال بعد اختیار شما است نه اینکه علم خدا اختیارشما رو تحت الشعاع قرار بده و شما مجبور باشید همونی رو که خدا علم داره انجامبدید درست مثل فیلمی که فرضا از رفتار یک انسان در اینده برداشته شده که نشوندهنده اونیه که اتفاق خواهد افتاد نه اینکه انسان مجبور باشه در اینده، طبق اونیکه در فیلم  اومده رفتار کنه، در اینجا همهمین طوره و علم خدا هم بعد عمل ما است یعنی خدا اونی رو که ما انجام خواهیم دادمی دونه و پس علم خدا تابع عمل ما است نه اینکه عمل ما تابع علم خدا باشه

نتیجه اینکه شما با اختیار خودتون اینده تون رو می سازید یا تغییر می دیدالبته می تونید با دعا از خدا بخواید اونی رو که به مصلحت شما است تسریع کنه

موفق باشید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
مطالب پربازدید

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 193
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 323
  • بازدید ماه : 673
  • بازدید سال : 3,149
  • بازدید کلی : 51,236
  • کدهای اختصاصی