loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 10 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سوال:

سلام

حدود 1 سال هست که نامزد کردم. خونوادهنامزدم ساکن شهرستان هستند. الان یه ماهی هست که مادر نامزدم اومده پیشش . قبل ازاینکه ایشون بیاد نامزدم خیلی رفتار  عاشقانه ای داشت و حرفای عاشقانه ایمیزد و همیشه بیتاب دیدن من بود. روزی حداقل 3-4 بار تماس تلفنی داشت و حداقل هفتهای 3-4 بار همدیگرو میدیدیم. اما از زمان اومدن مادرش به طرز عجیبی به من بی توجهشده ، مثلا در طول یک هفته فقط یه تماس تلفنی کوتاه با من داشته!!! ( البته ازاینکه کس دختر دیگه ای وارد زندگیش نشده مطمئنم). تنها دلیلش اینه که مادرش کنارشهالان. چون از وقتی که مادرش اومده اینطور شده تا ساعت 5 عصر سر کاره اما یه تماس نمیگیره الان حدود یک هفته است که خونواده من رفتن مسافرت و من هم بهش گفتم و بااینکه من تنها هستم تو خونه ، نه به من سرزده که ببینه من که تنهام  مشکلی دارم، ندارم...  حتی مادرش هم این کار رو نکرده خوب بود مادرش حداقل یه بار یهتماس میگرفت و یه شامی نهاری منو دعوت میکرد ، یا نه اصلا فقط برای احوالپرسی تماسمیگرفت ؛ یا به پسرش میگفت نامزدت الان تنهاست یه سری بهش بزن. فکر نمی کنم ایناتوقع زیادی باشه ، به نظر شما توقع زیادیه؟ اینم بگم مادرش حدود  هفتادسالشه و تفکر قدیمی داره به اینکه مرد اصلا نباید به زن توجه کنه و زن هرچقدر هم که  عالی باشه  ،مرد هر چقدر که بی توجه باشه،  باز این وظیفه زنه که مثل پروانه دورش بگرده وصداش در نیاد. و اگه این طور نباشه، چیزی که زیاده دختر خوب، یکی دیگه!! اینایی روکه میگم خودم از مادرش شنیدم!!  و خوب نامزدم هر چقدر هم که منو دوست داشتهباشه به هر حال این حرفا اثر خودشو میذاره، درسته؟ به نظر شما میشه برای آینده بههمچین مردی اعتماد کرد. اگه یه روزی خدای نکرده این محبت از سمت یه زن یا دختردیگه بهش داده شه اونوقت چه اتفاقی میفته به نظر شما؟! ( البته تا حالا که از نظروفاداری به من خودشو خوب نشون داده و قابل اعتماد  بوده)اینم بگم چون از بچگیپدرش فوت کرده ، ایشون با مادرش بزرگ شده و متاسفانه خیلی بهش وابسته است فکر میکنید میشه با همچین مردی کنار اومد ، میشه اوضاع رو درست کرد؟ چون من گاهی فکرمیکنم  مردی که تا این حد دهن بین باشه و اجازه دخالت بده  دیگه قابلاعتماد نیست به من بگید چه کار کنم که دوباره توجه و محبتشو به خودم جلب کنم؟

 

جواب :

سلام

شما گفتید رفتارش از زمان اومدن مادرشعوض شده در صورتی که قبلا این طور نبوده و به شما توجه داشته و شما مطمئن هستید کهتغییر رفتارش بخاطر حضور مادرشه پس معلوم می شه گرچه بی توجهی می کنه اما نظرمادرش رو در این زمینه که مرد باید به زنش بی توجه باشه قبول نداره وگرنه زمانی همکه مادرش نبود این طور عمل می کرد

پس می شه گفت که به هر دلیل مثل احترام بهنظر مادر یا ... از توجه به شما خودداری می کنه وگرنه خودش این حرفا رو قبول ندارهپس اینکه می گید حرفای مادرش اثر خودشو می ذاره شاید درست نباشه چون اگه می خواستاثر بذاره قبل اومدن مادرش باید بی توجه می بود پس این رفتار اثر حضور مادرشه نه عقیدهخودش،یعنی اون در واقع الان هم طرف شما است نه مخالف شما که بخواید باهاش کناربیایید

پس اگه واقعیت همین باشه معلوم می شه که اونهرچند به مادرش وابسته است اما با نظرش مخالفه پس با خودش به تنهایی مشکل پیدانخواهید کرد و نباید نگران جلب توجه و محبتش باشید چون اون محبتشو به شما نشونداده و الانم اگه مادرش نبود همین کار رو می کرد پس نباید فکر کنید اون دهن بینه وتا چشمش به مادرش خورده همه عشق و علاقه اش به شما رو فراموش کرده بلکه به این فکرکنید که علی رغم میلش باید چقدر باید بخاطر مادر سختی دور بودن از شما رو تحمل کنه

اینا که عرض کردم بر اساس رفتارهاییه کهقبلا ازش دیدید ولی اگه بازم شک دارید که نکنه نظر مادرش در او اثر کرده باشه میتونید باهاش صحبت کنید و از نظر و عقیده اش مطمئن بشید ولی به نظر من زبون عملخیلی گویاتر و صادقانه تر از گفتاره یعنی اون هرچقدر هم که به شما اطمینان خاطر میداد که به شما توجه و محبت داره هیچوقت به پای رفتار محبت امیزش نمی رسید

پس حالا که این طوره از جهت خودش خیالتونراحت باشه، اما از طرف دیگه شما و نامزدتون باید این مساله رو حل کنید تا بعدعروسی در طول زندگی براتون مشکل ساز نشه در این جهت هر کدومتون وظیفه ای دارید:

وظیفه نامزد شما اینه که نباید مستقیماجلوی مادرش بایسته و بر خلاف نظرش عمل کنه چون بالاخره مادرشه و حق گردنش داره، خصوصااینکه سالهای سال هم براش پدر بوده هم مادر، همچنین شما هم نباید چنین انتظاری ازشداشته باشید، علاوه بر اینکه اگر به خاطر شما با مادرش مخالفت کنه ، ممکنه مادرشاز چشم شما ببینه و نظرش نسبت به شما منفی بشه

پس نامزد شما باید یه جور حرکت کنه  که نه سیخ بسوزه نه کباب یعنی از یه طرف باید هوایشما رو داشته باشه و محبت لازمه رو به شما داشته باشه اما از طرف دیگه در حضورمادرش اون طوری که اون می پسنده با شما رفتار کنه

وظیفه شما هم اینه که اولا: سعی کنید بارفتار و برخوردتون تدریجا کاری کنید که در دل مادرش جا کنید تا اون احساس نکنهپسرش رو ازش گرفتید

و ثانیا: در این زمان حضور در کنار مادرش،یه خورده به خودتون سختی بدید و طبق میل او رفتار کنید، یعنی هم به او و شوهرتونخوب برسید و هم بی توجهی شوهر رو که بخاطر مادرشه، با بردباری تحمل و بجای مقابلهبه مثل با برخورد مناسب پاسخ بدید، این کارها موجب ازدیاد دید خوشبینانه و محبتامیز در مادر او می شه که ثمرات مثبت زیادی برای شما داره، اما اگه تحمل نکنید وعکس العمل منفی نشون بدید هرچند هم از شما دور باشه ممکنه این قدر توی گوش شوهرتبخونه که زندگیتون رو خراب کنه

فکر اینو هم نکنید که این تحمل مثل یهقرص تلخ دائما همراه شما خواهد بود چون همون طور که گفتید خونواده همسرتون در شهرشما نیستند پس فقط وقتی که به صورت مهمان به منزل شما میان، یا شما به شهر اونامیرید، با مادرش برخورد دارید، در نتیجه این نوع نشستها و برخوردهای ناراحت کنندهزیاد نخواهد بود که بخواید خیلی نگران باشید

موفق باشید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
مطالب پربازدید

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 95
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 225
  • بازدید ماه : 575
  • بازدید سال : 3,051
  • بازدید کلی : 51,138
  • کدهای اختصاصی