loading...
مشاور ازدواج
اخبار سایت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عشق عوضی 0 32 moshaver41
یاسین بازدید : 13 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سوال:

سلام

من پسری 27 سال سن دارم و ترم 5 کارشناسی ارشدهستم و از خدمت سربازیم تنها 3 ماه باقی مانده است. در اواخر ترم اول یعنی سال پیشخانمی سعی کرد که منو متوجه خودش کنه و بعد از مدتی به من پیشنهاد ازدواج داد.یکروز سعی کردم که جوابشون رو بدم و بهشون قول دادم که بعد از اینکه شرایط اولیهبرای ازدواج رو پیدا کردم خونه آنها اولین دری باشه که بزنم میخواستم احساس نکنهکه من نسبت بهشون بی اعتنا هستم. ایشون به من گفتن تا سه سال هم طول بکشه منتظر منمیمونن چادر میپوشن و کلا دوست دارن از من حرف شنوی داشته باشن.بعد از 4ماه که ایشونخونه خودشون بودن و ما با هم ارتباط داشتیم من خاستم تا به اتفاق خانواده باخانواده ایشون آشنا بشیم.ولی بعد از اون بمن گفتند که به هیچ وجه حاضر نیستن چادربپوشن و در مورد محل زنگی که توافق کرده بودیم برای حداکثر دو سال در شهرستانباشیم و بعد به یه شهر بزرگتر بریم گفتند که حاضر نیستن برای یک دقیقه هم بهشهرستان بیایند در حالی که شهر خودشون از نظر جمعیتی و فرهنگی مشابه شهر ما بود.من از این موضوع خیلی ناراحت شدم و دیگه جواب تلفن ایشون رو ندادم چون فکر میکردمکسی که حاضر نیست برای یه مدت کوتاه در شهرستان با من زندگی کنه دوست داشتنی درکارش نیست و فقط میخواد از شوهر به عنوان یک وسیله برای رسیدن به خواسته هاشاستفاده کنه وقتی من به شدت باهاش دعوا کردم گفت اگه منو دوست داستی باید انعطافنشون بدی. من مخالف بودم که با هم به بیرون دانشگاه بریم و توی شهر قدم بزنیم ولیایشون گفتن اگر این کاررو نمیکردن میترسیدن با رفتنشون فراموششون کنم ولی من فکرکردم که ایشون این طور فکر میکردن که اگه وابستگی شدید ایجاد کنند میتونند هرخواسته ای که از من بخوان انجام بدم.میخواستم من رو راهنمایی کنید چون من از وضعیتخانواده گیشون آگاه بودم و میدونستم که زنگی سختی داشتن و مادرشون چند بار خواستناز پدرشون جدا بشن و از نظر مالی هم خیلی وضع خوبی نداشتن میخواستن تمامناکامیهاشونو تو زندگی مشترک جبران کنن ولی من چون توی شهرمون میتونستم درامد وخونه داشته باشم نمیتونستم همون روز اول توی یه شهر بزرگ زندگی کنم علت اصلیناراحتیم از طرف مقابل این بود که خودش پیشنهاد ازدواج به من داد و چون از منشناخت داشت به من گفت قول میده چادر بپوشه، تا دو سال هم توی شهر ما زندگی کنه کهیه شهر کوچکه و بعد از اینکه موقعیتمون بهتر شد به یک شهر بزرگتر بریم بعد از 4ماههمه این حرفاشو نقض کرد و من به شدت از این موضوع ناراحت شدم چون به من گفت اگههمه دنیا رو بهش بدم چادر نمیپوشه .ایشون اسرار داشتن که باهم توی شهر و پارک بریمو مدتت زیادی از من میخواست که بیرون باهم باشیم. من این فکر به ذهنم رسید که اولمیخواسته وارد زنگیم بشه و بعد که منو به خودش با عکس گرفتن و بیرون رفتن وابستهکرد خواسته های اصلی و پشت پرده شو به من بگه من هم برای این موضوع  ارتباطموباهاش قطع کردم به مدت 4 ماه ولی چون میترسیدم که به ایشون ظلمی کرده باشم یا فکرمن اشتباه باشه گاهی یه میل کوتاه چند خطی که هنوز به یادش هستم براش میفرستادم تاچند وقت پیش که با من تماس گرفت .من ازش خواستم خواسته اصلیشو که از همه براشمهمتره بگه . اون گفت به دنبال آزادیه. من که بارها بهش گفته بودم بعضی از رفتارهاو پوششهاش باعث شده بود یه سری حرفا دنبالش بیوفته بهش گفتم خوشحالم که عجله نکردمو با تو ازدواج نکردم چون از نظر من تنها دلیل ایشون برای ازدواج پیدا کردن کسیبود که فقط اونو به خواسته هاش برسونه و ناکامیهایی که داشته رو بدون  اینکهبه این فکر بکنه که طرف مقابل چه شرایطی داره و ممکنه به چه مشکلاتی بخوره یرسه.از نظر من محبت و علاقه مهمترین عاملیه که میتونه یک خانواده رو به همه چیزبرسونه .مناحساس میکنم به شخصیت من توهین کرده چون به من به دید یه وسیله نگاه میکرده واینکه فکر میکرده میتونه با ظاهرش کاری بکنه که من گذشته هارو فراموش بکنم. لطفامنو راهنمایی بکنید تا در مورد شخص آینده بهتر بتونم تصمیم بگیرم ازتون ممنونم.منتظر جوابتون هستم.خدانگهدار.


 

جواب:

سلام

اون دختر می خواست با استفاده از جذابیتش کاریکنه که تو تن به خواسته هاش بدی و اون جوری که اون می خواست رفتار کنی پس اون میخواست از اهرم جذابیت ظاهری برای تحمیل افکار و رفتار خودش به تو استفاده کنه پسباید مواظب باشی که در موردهای بعدی این مساله تکرار نشه یعنی زمینه سو استفاده رواز بین ببری به این صورت که زمینه ایجاد عشق زود هنگام رو از بین ببری چون عشق سببمی شه که راحت کوتاه بیایی بنابر این از برقراری رابطه جهت اشنایی پرهیز و به یکشناخت اجمالی اولیه بسنده کن تا جذابیتهای طرف مانع شناختت نشه و همچنین جلوی سواستفاده احتمالیش گرفته بشه و نتونه با علاقه مند کردن تو به خودش، خواسته هاش روبهت تحمیل کنه و سبب بشه که بخاطر علاقه از نقاط ضعفش کوتاه بیایی و در خواستهاینامناسبش رو قبول کنی چون عشق قدرت مانور انسان رو کم می کنه و توان مخالفت بامعشوق و نه گفتن به او رو ازش می گیره لذا به راحتی مطالبی رو قبول می کنه که بدونعشق هرگز حاضر به پذیرشش نبود

دخترها و یا پسرهایی که از این مساله اگاهند وقصد سو استفاده دارند اول خود رو خوب جلوه می دن و طرف رو عاشق می کنند و بعد کهدلش گیر افتاد اونوقت حقیقت رو اشکار می کنند و با استفاده از عشق اونو وادار بهپذیرش می کنند

این آفتی است که گریبان گیر ازدواج از طریقرابطه است اما در ازدواج سنتی که شروعش با خواستگاری است این نقطه ضعف رو نداره و امکانسوء استفاده یک طرف از علاقه مقابل بسیار کمه چون قبل درگیر شدن دلها حرفا زده میشه و در خواستهای نامناسب طرف مقابل مورد پذیرش قرار نمی گیره

شاید بگید درسته که در خواستگاری هنوز عشق کورکننده نیست اما بازم احتمال ظاهر سازی طرف منتفی نیست یعنی ممکنه طرف بخواد به هرقیمت که شده ازدواج سر بگیره و ظاهر سازی که اما بعدا اون طور که خودش می خوادرفتار کنه

جوابش اینه که این احتمال منتفی نیست امامعمولا افراد در حال عادی انجامش نمی دن چون هرکس می دونه که اگر ظاهر سازی کنه وبعد ازدواج بر خلافش عمل کنه ممکنه موجب عکس العمل شدید طرف مقابل و خراب شدنزندگیش بشه پس اینکه بعض افراد ظاهر سازی می کنند علت خاص داره یعنی معمولا بایدعلتی وجود داشته باشه که کسی خودشو غیر اونی که هست نشون بده مثل اینکه عاشق طرفباشه یا اینکه سنش بالا رفته باشه و بترسه بی همسر بمونه یا اینکه طرف مقابل شخصیتیا مقام بالا یا مال زیادی داشته باشه که او به طمع اینا ظاهر سازی کنه

بنابر این اگر کسی می خواد از این احتمال خطرمصون بمونه اولا: اگر خصوصیات بارزی داره که می ترسه انتخاب طرف رو تحت الشعاعقرار بده در صورتی که می تونه اونا رو در مرحله اول مخفی کنه مثلا اگر وضع مالیشخیلی خوبه تمام چیزی رو که داره به طرف نگه ثانیا: اگر طرف عاشقشه فقط به حرفایخود او اعتماد نکنه و راستی ازمایی کنه یعنی از جای دیگه صحت گفتار او رو بررسیکنه مثل اینکه از دوستان اشنایان در محل کار و تحصیل و منزل در موردش سوال کنه یااز بزرگترها بخواد که اونا باهاش صحبت کنند تا معلوم بشه اونی که واقعا ادعا میکنه هست یا نه ثالثا: اگر احتمال می ده که طرف بخاطر مثلا سنش داره خودشو غیرواقعی جلوه می ده غیر از راستی ازمایی که عرض کردم با خودشم صحبت کنه و این نکتهرو تذکر بده که باید طرفین خودشون رو همون طوری که هستند معرفی کنند وگرنه ممکنه زندگیشونغیر قابل تحمل بشه و به هم بخوره

نکته اخر اینکه هرچند باید دقت کرد که کلاه سرانسان نره اما اینو هم توجه داشته باش که بخاطر دقت در گول نخوردن اصل ازدواجتلطمه نخوره و به دلیل ترس از شکست موردهای خوب رو از دست ندی

موفق باشید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
مطالب پربازدید

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 180
  • بازدید ماه : 530
  • بازدید سال : 3,006
  • بازدید کلی : 51,093
  • کدهای اختصاصی