عشق عوضیبا سلام
یه پیام با عنوان ((از بله گفتن می ترسم)) خیلی وقت پیش به جی میل شمافرستادم که الان به شدت به جوابش نیاز دارم چون طرف الان اصرار به عقد تو این چندروز داره و نمی دونم چکار کنم!لطفا جوابمو سریع بدین و متن نامه رو تو سایتبذارید تا بقیه هم راهنماییم کنند یه دنیا ممنون
جواب مشاور
سلام
من جواب شما رو قبلا فرستاده ام گویا به ایمیلتون مراجغه نمی کنیداین دفعه سوال رو به همراه جواب در معرض دید عمومی می ذارم تا هم ببینید و همدوستان در مورد سوال شما نظر بدن
سوال:
سلام
حدود 2 سال قبل آقایی تو دانشگاه ازم خواستگاریکردکه هم سن من بود.هر دو مون از نظر اخلاق و عقاید بهم نزدیکیم و مشکل مهمی دراینمورد نداریم.چون اون زمان خواستگار خوبی نداشتم و ازتنهایی به حد انفجار رسیدهبودم واز طرفی هم ازایشون خوشم اومده بود قبول کردم.راستش من شرایط نسبتا خوبی ازنظر قیافه،تحصیلات و مادیات داشتم(ایشون لیسانس فنیه و من فوق لیسانس) ولیخواستگارای مناسبی نداشتم و فکر می کنم دلیلش هم این بود که همیشه فرد ساکت و بیحاشیه ای بودم و چون اهل دوست پسر و این مسائل نبودم خیلی دلم می خواست ازدواجکنم... مشکل اصلی بین ما از اول مادیات بود.من و خانوادم از نظر تحصیلات و مادیاتبا اونا زیاد فاصله داریم.ما خونمون بالا شهره و اونا پایین شهر درضمن پدرمدانشگاه رفته است و پدر اون راننده تاکسی هست.البته من با زندگی اونا کاری ندارمولی تمام مدت به این فکر می کنم که چون خیلی سطح مالیشون پایینه ازم توقعدارن مثل خودشون قانع باشم و تو یه خونه سطح پایین اونم پایین شهر زندگی کنم و بهقول خودشون قانع باشم... در ضمن نامزدم تو این مدت17 ماه سربازی رفته وکار ثابتی هم نداره و الان با کارای تدریس 300-400 تومنی درمیاره،(درضمن از نظرمالی تلاش میکنه ولی زیاد زرنگ مالی نیست و این مدت بیشتر از تدریس ساعتی7-8 تومانکاری نکرده واز ریسک می ترسه و بیشترحرف میزنه و وعده میده تا عمل کنه) تا عملراستش الان خیلی رو این موضوع حساس شدم و یه جورایی حس می کنم به خاطر نبودخواستگار متناسب با من و مذهبی بودن خودم مجبور به ازدواج با کسی هستم که از منپایین تره... درضمن چون این آشنایی طولانی شده تقریبا الان همه فامیل میدونن و منم خیلی بهش وابستگی پیدا کردم. خودش میگه من خوشبختت میکنم ولی من همشنگران مسائل مالیمونم و اینکه می بینم بعد از 2 سال و نیم نه شغل درستی داره کهبشه روش حساب کرد و خانوادشم کمک مالی چندانی بهش نمی کنن و به من میگن تو که میدونستی اختلاف طبقاتی داری چرا قبول کردی این شرایطو از اول..؟ منم جواب بدم چونبا وجودیکه هیچ مشکلی نداشتم خواستگار بدردبخوری نبود و منم نمی خواستم دوست پسربگیرم و....! نامزدم اخلاقش خیلی خوبه و مهربونه ولی حس میکنم از نظر خانوادگی درسطح نیستیم و من خوش اقبال نبودم که کسی هم سطح خودمون به خواستگاریم بیاد.. ضمناخانواده م هم نگرانند که اونا سطحشون از ما پایین تره از طرفی هم می ترسن الان 27سالم شده دیگه خواستگار بهتری نیاد ...(از نظر مذهبی هم زیاد زیاد مقید نیستن مثلاتو مراسماشون بی حجابن) قراره 2 ماه دیگه عقد کنیم ولی هروقت اسم عقد میاد و موضوعجدی میشه بینهایت وحشت میکنم و دلم میخواد همه چیزو بهم بزنم ولی تا یاد تنهاییهایی که کشیدم میافتم و اینکه دیگه خواستگاری نیست مردد میشم! تو رو خدا کمکم کنیدخیلی پیش مشاور رفتم خسته شدم دیگه...
جواب
سلام
مشکلات مالی از ملاکهای اصلی ازدواج نیست وملاک ترجیحی محسوب می شه که می شه ازش گذشت مگر اینکه برای شما قابل تحمل نباشهیعنی افق اینده زندگی ایشون اگر به حدی است که برای شما قابل تحمل نیست ازدواج شمابه صلاح نیست اما اگر فکر می کنی که از نظر مالی ایده ال نخواهد بود در این صورتازدواج شما اشکال نداره بلکه با توجه به شرایطی که داری شاید بهترین انتخاب همباشه چون شما گفتی خواستگار چندانی نداشتی و الانم با توجه به سنت اگر ردش کنیممکنه خواستگار بهتر گیرت نیاد
بنابر این اگر با ایشون ازدواج کنی حداکثرشاینه که ممکنه زندگیت از نظر مالی ایده ال نباشه اما بخاطر هماهنگی فکری رفتاری کهبا همسرت داری رابطه خوبی خواهید داشت واحساس خوشبختی خواهی کرد
البته اینو هم در نظر بگیر که ازدواج انگیزهمرد رو برای تلاش جهت رفاه همسرش چند برابر می کنه و اگر ازدواج کنید ایشون تلاششرو بسیار بیشتر خواهد کرد علاوه بر اینکه وعده خدا هم که قول داده زندگی ازدواجکرده های فقیر رو تامین کنه شامل شما خواهد شد و لنگ نخواهید موند
بنابر این نظر ایده الی رو کنار بذار و به همینمورد که مجموعا قابل قبوله راضی بشو تا مشتاق ازدواج بشی و هرچه جلوتر می ری شوقتبرای ازدواج و تشکیل زندگی بیشتر بشه
موفق باشید
مشاوره ازدواج : ایا امیدی هست؟